گنجاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام دن، بار کردن، پُر کردن، بارگیریکردن، بار کشتی کردن، بار زدن، گنجیدن، جا گرفتن، ظرفیت را تکمیل کردن، پُر کردن (تکمیل کردن) بسته‌بندی کردن، پوشاند
گنجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، کمد، دولابه قفسه، طاقچه، بخاری، رف بوفه، بار، گنجۀ کشودار، کابینت، کاردکس گنجۀ دیواری، جالباسی، جارختی، اشکاف، صندوقخانه، پستو
گنجاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام دن، بار کردن، پُر کردن، بارگیریکردن، بار کشتی کردن، بار زدن، گنجیدن، جا گرفتن، ظرفیت را تکمیل کردن، پُر کردن (تکمیل کردن) بسته‌بندی کردن، پوشاند
گنجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، کمد، دولابه قفسه، طاقچه، بخاری، رف بوفه، بار، گنجۀ کشودار، کابینت، کاردکس گنجۀ دیواری، جالباسی، جارختی، اشکاف، صندوقخانه، پستو
فراگرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ن، گنجیدن، جا گرفتن، برداشتن، پُر کردن، پُر کردن (تکمیل کردن)
بازی ورقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ر، گنجفه، حکم، بریج، آتو، شلم، رامی، بانک، بلوف، بورس، بیست‌ویک، پوکر آس، شاه، بی‌بی، سرباز، ژوکر خالهای ورق: خاج (گشنیز)، خشت، دل، پیک
جایگزین کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر انشین کردن، جازدن، گنجاندن، تعویض کردن، عوض کردن، به‌جای دیگری گذاشتن، تبدیل کردن، مبادلهکردن، ردوبدل کردن، تسعیر کردن، معاوضه کردن، تبادل کردن، تج