انبساط یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] انبساط یافتن، گسترش یافتن، توسعهیافتن دراز شدن، امتداد یافتن باد کردن، آماس کردن، متورم بودن، آماسیدن، بالا آمدن، برجسته شدن، برآمدن، بزرگ شدن، با
امتدادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اد، بسط، گسترش عینیت، جسمیت، مادیت، جوهر، عارض، شیء، ≠ ادراک حجم، فضا تطویل، تمدید استطاله
انبساطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد انبساط، تورم، بسط، بزرگ شدناندازه امتداد گسترش، توسعه، بهبود تورم، التهاب، باد داشتن، باد آوردن بسط، ازدیاد، افزایش آگراندیسمان تقویت، فزونسازی، تش
منبسط کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ردن، بزرگ کردن، بسطدادن، متورم کردن، پُف کردن، باد کردن بالا بردن کشیدن، دراز کردن رویهم گذاشتن، جمع کردن وسعت بخشیدن، توسعه دادن، گسترش دادن، زیاد
زمینشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نشناسی، علوم زمین تاریخ زمین: ائون، دوران، دوره، دور (عهد) ◄ زمانه، زمانباستان ائون اول، کریپتوزوئیک(پرکامیبرین)، ائون دوم، فانروزوئیک، دورانها