گاف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ردن، اشتباه لپی کردن، دستهگل بهآب دادن، دستوپاچلفتی بودن نتیجه ندادن، شکست خوردن درستنفهمیدن، بد تعبیر کردن اشتباهیگرفتن، اشتباه گرفتن
گزارشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ، گزارش پیشرفتکار، صورتوضعیت، اعلامیه تراکت، شبنامه، پیام بررسی ◄ جستجو بیانیه، قطعنامه، مانیفست، مصوبه بولتن خبری خبر، آفیش، آگهی، اطلاعی
گزارش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط کردن، بازگو کردن، رساندن، منتقل کردن تلفن کردن بیان کردن
گرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی گزاف، گرانبها، پرخرج، سنگین، بیشازتوانایی، خانهخرابکن، سرسامآور، ناعادلانه، آنچنانی
لاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی گزاف، پز، رجز، هارت و پورت، عروتیز، کرکری، الدرم[و ]بلدرم چاخان، بلوف آگهی تجاری، اغراق، چرند، فریب
گران حساب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی کردن، زیادی شارژ کردن، سود گزاف بردن، سرگردنه بودن، چپاندن، پوست کندن، بهزور گرفتن، فروختن، خوب فروختن چیزی نامرغوب را بهزور یابا قیمت گرا
بهحالتقرضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی هحالتقرض، بهقرض، نسیه، علیالحساب، بهاقساط، ازدمقسط گزاف