گریختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فرار کردن، جَستن، رَستن، رهیدن، رهایی جستن، خلاص شدن، نجات یافتن، از خطر جستن، آزاد شدن، اجتناب کردن، خودرا رها کردن، آرام شدن رمیدن، آزاد شد
گریختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یخته، فراری، گریزان، متواری، رهاشده، رهایییافته، رها معاف غریب، دربهدر جسته رمیده گریزپا متنفر، بیزار ◄ کینهتوز
گریستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ی کردن، گریهکردن، اشک ریختن، شیون کردن، خون گریستن، گریه و زاری کردن، آبغوره گرفتن، اشکش دممشکش بودن، اشکش درآستینش بودن
نجات یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فتن، خلاص شدن، رهاشدن، رَستن، آزادشدن، گریختن رستگارشدن، رستگاری یافتن
پناه جستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، تأمین خواستن، امانخواستن (جستن)، زنهار خواستن، متحصن شدن، تحصن کردن، پناه گرفتن احتیاط کردن، محتاط بودن مخفی شدن، درکمین بودن، گریختن سنگ
آزاد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام د بودن، استقلال داشتن، اجازه داشتن، جای مانور داشتن، تنها عمل کردن، مستقل عمل کردن، اختیار داشتن، اراده کردن وادادن، ول گشتن، گستاخبودن
گریستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ی کردن، گریهکردن، اشک ریختن، شیون کردن، خون گریستن، گریه و زاری کردن، آبغوره گرفتن، اشکش دممشکش بودن، اشکش درآستینش بودن
جدا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، گسیختن، ازهم گسیختن، قطع کردن، بند ازبند جداکردن، پوست کندن، برهنه کردن آب کردن، باز کردن الک کردن، دستهبندی کردن، طبقهبندی کردن رهاکردن، آزاد ک