گرسنه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، گرسنگی کشیدن، کافینبودن، دهانش آب افتادن، اشتهاداشتن، پر اشتها بودن، ولع داشتن، جوع داشتن، خوردن تشنه بودن، عطش داشتن
گرانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] گرانی، کمیابی، قیمت غیرمنصفانه قیمتهای بالارونده، تورم، کاهش ارزش پول افزایش ارزش، درآمد
گرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی گزاف، گرانبها، پرخرج، سنگین، بیش‌ازتوانایی، خانه‌خراب‌کن، سرسام‌آور، ناعادلانه، آن‌چنانی
گدامسلکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی گداطبع، گداگرسنه، گرسنه، ژنده‌پوش، دریوزه‌گر، گداگدوری، گداگشنه
روزهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات زه‌دار، روزه‌گیر، روزه، درحال روزه، ممسک، کم‌تغذیه‌شده، قحطی زده ناشتا، گرسنه
گرسنگی کشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سنگی کشیدن، روزه گرفتن، دلشازنا رفتن، گرسنه بودن، پوست واستخوان بودن، رژیم گرفتن، پرهیزیدن
تضعیف شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شده، بی‌رمق، ناکار، نحیف، گرسنه پنچرشده، پنچر، کاهنده کهنه، دست دوم، مورد استفاده خسته به‌هم‌ریخته، زوال یافته پژمرده، پوسیده، تجزیه شده نارسا، خنثا
