گردآوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ردآوری، تجمع، جمعآوری، کلکسیون، آمیزش، ترکیب پهلوی همگذاردن، پیش هم گذاشتن، مونتاژ، ◄ مجاورت اتحاد تشکیل، دربر گرفتن، تألیف، نگارش برداشت، جمعآوری
گردآورندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، انباشتکننده، شخصانباشتکننده، شخص ثروتمند، جمعکننده، سرمایهدار، کاسب انبارکننده، محتکر، احتکارکننده خسیس، مالپرست کلکسیونر
انبارداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اری، نگهداری، گردآوری، حفظ، حفاظت احتکار بانکداری، خزانهداری
دربرگیرندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رنده، متشکل، ارگانیک، کلی، سازنده، گردآورنده، مجتمَع، مرکب، یکپارچه، منسجم، بخشناپذیر سازمان دهنده، مؤسس، بنیانگذار، پایهگذار حاوی، آبستن، دربردا
تنظیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظیم، ساماندهی، آرایش، تعدیل، انتظام، ترتیب آرایش، صفآرایی، استقرار گردآوری، تدوین، اجتماع، سازماندهی، تجدید سازمان، بهبود تمرکز، اداره، مدیریت بر
محیطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، پیرامون، دور، دوروبر، گرداگرد، طولوعرض، محدوده، طرف، مجاورت جو، متن حاشیه، کناره، لبه، دور، گرد، اطراف، اکناف، اطرافواکناف، حدود، محیط بیرونی، ح