زوال یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زوال یافتن، فرسودن، مستهلک شدن، پوسیدن، کهنه شدن آسیب دیدن، دچار صدمهو گزند شدن، صدمه خوردن، صدمه دیدن، فروریختن، ناقص شدن، معیوب شدن پژمردن،
سازگار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ودن، آمدن، خوردن، ساختن، جفت شدن، جفت (جور) بودن، برازنده بودن، برازیدن، باهم خواندن، تناسب داشتن، درستبودن، درست درآمدن، منطبق بودن مناسب بودن، مص
شایسته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سزاوار (لایق، ...)بودن، استحقاق داشتن، حق داشتن، برازیدن، ناز شصت داشتن چیزی (کاری)، ارزیدن، ارزش(شایستگی) داشتن، بایستن، بدست آوردن، تحصیل کردن