زوال یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زوال یافتن، فرسودن، مستهلک شدن، پوسیدن، کهنه شدن آسیب دیدن، دچار صدمهو گزند شدن، صدمه خوردن، صدمه دیدن، فروریختن، ناقص شدن، معیوب شدن پژمردن،
نامطمئنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال تأییدنشده، غیررسمی، مُهرنشده، امتحاننشده، تجربهنشده، آزمایشنشده شکدار فاقد مُهر استاندارد
شایعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط بر تأییدنشده، شایعات، هیاهو، تبلیغات، مجعولات، غیبت محاوره جنجال، یککلاغچهلکلاغ، هیاهو، سروصدا، جاروجنجال، غوغا، رسوایی، قشقرق، افتضاح، اف
سوگندنخوردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال دنخورده، تأییدنشده، ثابتنشده بدون مبنا، ساختگی، بیاساس
نگهبانی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ردن، پاییدن، پاس دادن، کشیک دادن، خبردار بودن، دیدهبانی کردن، بیدار ماندن، حفاظت کردن