کیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ان، جامهدان، صندوق، ساک، بقچه، سبد▲ باروبنه، بار، باگاژ، انبار انبان، خورجین، جوال کیف بغل، کیف پول، کیف زنانه، کیف دستی کیف اداری، پورتفوی، سا
کیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ان، جامهدان، صندوق، ساک، بقچه، سبد▲ باروبنه، بار، باگاژ، انبار انبان، خورجین، جوال کیف بغل، کیف پول، کیف زنانه، کیف دستی کیف اداری، پورتفوی، سا
جسم منتقلشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تقلشده، محموله، کالا، بار، باگاژ کانتینر توشه چمدان، جامهدان، کیف دستی، کیف (ساک) بارگیری آبآورده، رسوب، نهشته، یخرفت ملک منتقلشده: وثیقه، ملک
مستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] مستی، سُکر، عدم اعتدال شُرب خمر، میگساری، عیاشی، نوشیدن شراب کِیف، بیخودی، نشئگی، خلسه سکسکه، لغزش زبان، مشکلِ سخن عربده بزم، شرب ساغرریزی خما
مست کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، سرمست کردن، سرحالکردن، کیف دادن، روح دادن خماری رابرطرف کردن
مقولات هگل: تکوینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت م، شُدن (تَعیّن)، وجود، کیف، کیفیت، تحقق، حد، وحدت، کثرت، کم، مادیت، محسوسیت، کمّ بیرونی، مقدار، عدد، کمّ درونی، درجه، تناسب، اندازه