كوچفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ییلاققشلاق، مهاجرت، خروج کوچ دادن، مهاجرت دادن، اسکان، تبعید، اخراج بلد، نفی بلد
مستقر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام قر کردن، اسکان دادن کوچ دادن، تبعید کردن بنیاد نهادن، تأسیس کردن
صففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، جماعترونده، رژه، ستون مشایعت کنندگان، جماعت مشایعین کوچ کارناوال، نمایش باشکوه، جشن، روز مخصوص کاروان، قافله، ملتزمینرکاب، قطار، ستون یک، زنجیره،
خروجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خروج، ترک، عزیمت، رحل، خداحافظی▼ هجرت، مهاجرت، کوچ، راه افتادن، پرواز، فرار اسبابکشی، نقل مکان راه خروج، مخرج، مصب رود، راه خروجی، خروجی اخراج، صدو