کاستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، کم کردن، منها کردن، پایین آوردن کنار گذاشتن، مستثنیکردن بههم فشردن، مختصر کردن، کوتاه کردن، کوچک کردن صرفهجوییکردن تسکین دادن، تخفیف دادن [درد]
کاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، کِشتن، کشت کردن، زراعت کردن، نشاندن، [کار گذاشتن 303]، شخم زدن، برداشت کردن، برداشتن باغبانی کردن، گلکاری کردن باد دادنِ خرمن(گندم ،...)، آیش
وقت تلف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت خودرا تلف کردن، بیهوده تلاش کردن، آب درهاون کوبیدن، زحمت بیخودی کشیدن، تلاش مذبوحانه کردن، ضایعشدن، زحمت بیخودی کشیدن، کار بیهوده و بینتی
مجروحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وب، مصدوم، کوفته، زخموزیلی، آشولاش، زخمی، ناراحت، بیمار افلیج، علیل، مبتلا
خمیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی وشتالو، اسفنجی، آبدار، گوشتدار، لِه، خمیر، کوفته، زیادرسیده، آب لمبو، کوبیده، غلیظ، نیمهمایع تخرمه، زیادپخته تجزیهشده نرم، منعطف لجنی، باتل
ناموفقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ناموفق، ناکام، دستخالی، بدبیار، مفلوک ورشکسته، شکستخورده▼ ناکامیاب، بازنده▲، سرخورده، واخورده، ناکام درمانده، فرومانده، مستأصل، وامانده، ماند