کوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد رشتهکوه، سلسلهجبال البرز، زاگرس، هیمالیا، دماوند، الوند آتشفشان یال، خطالرأس کوه، قله، صخره دره ◄حفره یخچال طبیعی
زخمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، جراحت، خراشیدگی، پارهشدگی، لهشدگی، سوراخشدگی، کوفتگی، ریش، التهاب کوفتگی، کوب ضرب، آسیب، صدمه، جرح سوختگی، درصد سوختگی، درجۀ سوختگی: خفی
جراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زخم، بریدگی، خراش، قطع کبودی، ورم آسیب، صدمه، کوفتگی، ضرب، کوب مصدوم، شخص بیمار آماس، پیله، غراش
مساوی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل] مساوی بودن، جبران کردن آب ازیک چشمه خوردن، پهلو بهپهلو زدن، پابهپارفتن، کوس زدن، بهیک نتیجه رساندن، همرأی شدن، سازگار بودن ازپس حریف برآمدن،
رسوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، بیآبرو (بدنام،سرافکنده ...) کردن، مفتضح کردن، کوس (طبل) رسوایی کسی را زدن، استهزا کردن، تحقیر کردن افترا زدن، بدگویی کردن، تهمت زدن، بد
ورزش باستانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستانی، ورزش زورخانه، چوگان، شکار، تیراندازی، اسب تازی فنونزورخانه، شیرینکاری، شلنگ، شاطری، زورگری، چرخ زدن، کباده کشیدن، تکپر، تکچرخ وسائل