کوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد رشتهکوه، سلسلهجبال البرز، زاگرس، هیمالیا، دماوند، الوند آتشفشان یال، خطالرأس کوه، قله، صخره دره ◄حفره یخچال طبیعی
مساوی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل] مساوی بودن، جبران کردن آب ازیک چشمه خوردن، پهلو بهپهلو زدن، پابهپارفتن، کوس زدن، بهیک نتیجه رساندن، همرأی شدن، سازگار بودن ازپس حریف برآمدن،
رسوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، بیآبرو (بدنام،سرافکنده ...) کردن، مفتضح کردن، کوس (طبل) رسوایی کسی را زدن، استهزا کردن، تحقیر کردن افترا زدن، بدگویی کردن، تهمت زدن، بد
ورزش باستانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستانی، ورزش زورخانه، چوگان، شکار، تیراندازی، اسب تازی فنونزورخانه، شیرینکاری، شلنگ، شاطری، زورگری، چرخ زدن، کباده کشیدن، تکپر، تکچرخ وسائل
کوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد رشتهکوه، سلسلهجبال البرز، زاگرس، هیمالیا، دماوند، الوند آتشفشان یال، خطالرأس کوه، قله، صخره دره ◄حفره یخچال طبیعی
كوچفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ییلاققشلاق، مهاجرت، خروج کوچ دادن، مهاجرت دادن، اسکان، تبعید، اخراج بلد، نفی بلد