مساوی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل] مساوی بودن، جبران کردن آب ازیک چشمه خوردن، پهلو به‌پهلو زدن، پابه‌پارفتن، کوس زدن، به‌یک نتیجه رساندن، هم‌رأی شدن، سازگار بودن ازپس حریف برآمدن،
ماهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، ماهی خوراکی خوراک ماهی پیرانا، کوسه، نهنگ، وال، بالن، اره‌ماهی تون، تونا، ساردین، ماهی سفید، اردک‌ماهی، استورژن (اوزون‌برون)، ماهی خاویار ماه
رسوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، بی‌آبرو (بدنام،سرافکنده ...) کردن، مفتضح کردن، کوس (طبل) رسوایی کسی را زدن، استهزا کردن، تحقیر کردن افترا زدن، بدگویی کردن، تهمت زدن، بد
ورزش باستانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستانی، ورزش زورخانه، چوگان، شکار، تیراندازی، اسب تازی فنونزورخانه، شیرینکاری، شلنگ، شاطری، زورگری، چرخ زدن، کباده کشیدن، تک‌پر، تک‌چرخ وسائل
نرمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی رمی، نرمش، انعطاف، تعامل، لطافت، سُستی ارتجاع، چکش‌خوری، شکل‌پذیری، انحناپذیری، قالب‌پذیری، خَم‌پذیری خاصیتِ کِشی، فنری، کِش‌سانی، کشش‌پذیری