کوتاه [فاصله]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] کوتاه [فاصله]، کم، نزدیک کمارتفاع، پخ، پَست، پایین، یکطبقه، ویلایی مخفف، خلاصه، مختصر، حذف، مخَلّص، منتخب، اجمالی، اختصاری، چکیده بهاختصار کوتو
زمان کوتاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان وتاه، لحظۀ گذرا، بارانبهاری، برق (مثل برق)، باد کوتاهمدت کوتاهی زمان، زندگی فانی دم، آن، لحظه شب وصل، متعه
رقم کاهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت قم کاهنده، نقصان، استهلاک، هزینۀ استهلاک، تنزل، کاهش برش، قاچ کسر، تخفیف کسری، کمفروشی تمامراه را نرفتن کمیابی غرامت، جریمه نشت، خروجی آبرفتن، کوتا
سازش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته کردن، مصالحه کردن، ساختن، امتیاز دادن، زیر بار (چیزی) رفتن، کوتاه آمدن، راه آمدن، مدارا کردن، شُل گرفتن، تقسیم کردن موافقت کردن، پذی
کوچکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کوچکی، صغر، خُردی، ریزی، ناچیزی کوتاهی لاغری، باریکی کَمی، قلت، عدم کفایت بیقدری، عدم اهمیت، کمتری، کهتری، بیبنیادی، بیجوهری کوچک شدن، تنگی، انقب
اهمال کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، وظیفه بجا نیاوردن، لاابالی بودن، خواب ماندن، کوتاهی کردن، شکست خوردن، طفره رفتن، غایب بودن، سرپیچی کردن، شوریدن، بیوفایی کردن، مانع شدن، جد
اسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، بدخش، مادیان، خنگ، مرکب، بارگی، خیل رخش اسب جوان، کره انواع اسب: جنگی، بارکش، خراس، اخته نژاد اسب: عرب، کرد، عرب کرد، ترکمن، عرب ترکمن، چناران، سی