کوبشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کوبش، باضربه به‌حرکت درآوردن، ضربه زدن، باضربه راندن، به‌حرکت در آوردن آبشار [والیبال] مشته‌کاری پرتاب ◄ رانش
سازهای کوبشی (ضربهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وبه‌ای، ضربی)، طبل، دهل، تمبک (تنبک)، ضرب، تیمپانی، گزیلوفون (کسیلوفون)، زنگ، مثلث، دایره، گونگ، سنج، گلوکنشیپل، ویبرافون، ایدیوفون، میله‌های چو
کوبشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کوبش، باضربه به‌حرکت درآوردن، ضربه زدن، باضربه راندن، به‌حرکت در آوردن آبشار [والیبال] مشته‌کاری پرتاب ◄ رانش
محکم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کوبیدن، مهارکردن، لنگر انداختن، نهادن، نشاندن، چسباندن، حصار بستن، دیوار کشیدن پیچ کردن، میخ کردن، درقید گذاشتن، پرچ کردن
رقصیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ای کوبیدن، دستافشاندن، به‌رقص آمدن، قردادن، پشتک زدن، چرخیدن، پریدن به‌رقص آوردن