کنترل ترافیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رل ترافیک، مقررات راهنمایی خیابان یکطرفه چراغ راهنمایی، علائم راهنمایی خط پیوسته، خط عابر پیاده، جدول، بریدگی محدودۀ ترافیک، منطقۀ ممنوعه پارکومتر،
غالب آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت دن، جا انداختن (خود)، قدرت را بهدست گرفتن، کنترل کردن، کنترل را بهدست گرفتن، درچنگ خود داشتن
آرام ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ن، متین بودن، خونسردماندن، احساسات خود را کنترل کردن، فروخوردن، ابرو خمنکردن، برداشتن، تحمل کردن، ساختن، مدارا کردن، صبور بودن▼، تاب آوردن، در
توانستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت توانستن، قادر بودن، توانایی(یارای) کاری را داشتن، اجرا کردن، کردن عُرضه داشتن، بخار داشتن توان داشتن دست یافتن، کردن سر ساییدن، کفایت (لیاقت) داشتن،
نگهدارینکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نگهدارینکردن، برکنار کردن، منتقل کردن، واگذار کردن، فروختن راندن، ازخود راندن، جداشدن، طلاق دادن ترک کردن (گفتن)، رها کردن، تسلیم کردن، دادن
عصبانی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ردن، برآشفتن، متغیرشدن، آتش گرفتن، کنترل خود را ازدست دادن، دیوانه شدن، منفجر شدن، خشمگینشدن، ازکوره دررفتن، آشفتن، برافروختن، ناراحت ش