استعفافرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام استعفا، کنارهگیری، بازنشستگی، خروج حقوق بازنشستگی چشمپوشی، قطع علاقه کنارهجویی
فرقهگراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب گرایی، جداییطلبی، کنارهگیری، انحصارطلبی، تعصب، مناقشه، سرپیچی، اختلاف نظر، نظر مخالف، بیثباتی دودستگی، تشتت، تفرقه، تشتت آرا، پراکندگی، تفرق، تنو
انشعاب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کردن، منشعب شدن، جدا شدن، کنارهگیری کردن، ازعضویت استعفا دادن، تغییر عقیده دادن
دور شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ر شدن، دوری، پسنشینی، جزر، عقبنشینی، پسروی، پسرفت کنارهگیری، استعفا، تحاشی مهاجرت، کوچ تخلیه، خروج، اسبابکشی، نقل مکان حرکت بهبیرون، صدور اجتنا
ذینفع نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ذینفع نبودن، بیطرفی، خنثایی، علیالسویهبودن، عدل عدم دخالت، کنارهگیری دنبال منافع شخصی نبودن، عدم خودخواهی، فروتنی، ایثار، شهادت، سخاوت، نیکخوا