نامتعارففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ارف، کنارگذاشتهشده[عرف]، دور ازعرفوعادت، غریب، نامتداول، نامرسوم، نارایج، مهجور، نامرعی، گذشته موقوف، حرام آب نکشیده
مستثنی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ن، بیرون کردن، محرومکردن، خارج کردن، کنارگذاشتن، اجازۀ ورود ندادن، راه ندادن، تحریم کردن، بازداشت کردن بیرون گذاشتن، تحتالشعاع قراردادن، انحصاری عمل
ناسخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام خ، ناقض، شکننده، لغوکننده، جایگزینشونده، باطلکننده، کنارگذارنده، نقضکننده عزلکننده فسخکننده، بههمزننده
واگذاشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وردغفلت واقعشده، رهاشده، ژولیده، نامرتب، شلخته، شانهنکرده، ناآراسته، بدون آراستگی، ناپاک کنارگذاشتهشده، بایگانیشده، متروک، ویران
مستثنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ستثنا، محروم، بینصیب، بیبهره، ممنوعشده، مستثناشده، خطخورده مردود، غیرممکن بیرون گذاشتهشده، ممنوعالخروج، تبعیدی، اخراجی، پناهنده طردشده، مطرود،