خندانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نده کنان، لبخندزنان، متبسم، تبسمکنان، شکفته، شکوفا خوشرو، خندهرو، بشاش، متبسم، گشادهرو، بسیم خوشحال مضحک، خندهدار، تمسخرآمیز مسخره، نام
کهتر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] کهتر بودن، ناخن کوچکۀ کسینشدن، کم آوردن پیروی کردن، دنبالهروبودن، دنبال کردن کم گذاشتن تبعیت کردن، فرمان بردن، اطاعت کردن، تسلیم شدن
پافرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد زانو، ران، ساق پا، کف پا، پاشنه، شست، انگشت پا، ناخن پا، قوزک، مچ، کشالۀ ران سُم، مژک رهگذر، عابر ◄ پیاده، فرد پیاده پیادهرو گام، قدم ◄ خرام، رقص،