قوای کمکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قوای کمکی، نیروی امدادی(کمکی)، اسب تازهنفس، خون تازه دوست همپیمان، آجودان، آسیستان، دستیار قابله، ماما نیروی احتیاط اعقاب (آی
کم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد م بودن، قلیل بودن، معدودبودن، نقصان داشتن، تعدادشان کم بودن، انگشتشمار بودن کم اتفاق افتادن، نادر بودن
کم آوردن [انسان]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کم آوردن [انسان]، نرسیدن، کم داشتن، نقص داشتن کمبود داشتن، نیاز داشتن زمان کم آوردن، عقب ماندن، دیر بودن کسر آوردن بُرد نداشتن، بُرد کافی(لازم) را ن
قوای کمکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قوای کمکی، نیروی امدادی(کمکی)، اسب تازهنفس، خون تازه دوست همپیمان، آجودان، آسیستان، دستیار قابله، ماما نیروی احتیاط اعقاب (آی
نقش داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت اثر کمکی داشتن، تاثیر داشتن، سهیم بودن، تقویت کردن، ایجاب کردن، سبب بودن، سهم داشتن، منجر شدن ترویج کردن، زیر بالوپر خود گرفتن، تشویقکردن، حمایت کر
نهفتگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط فتگی، پوشیدگی، بسخو، کمین، پنهان بودن، اختفا، کتمان بیسروصدایی، حیلهگری خیانت، نادرستی بیحرکتی، رکود، سکون بالقوه بودن، امکان استعاره سِرّ