کمکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک، یاری، مدد، مساعدت، امداد فریادرسی، دادرسی، دستگیری، احسان، نیکخواهی همدستی، یاوری، همیاری، معاونت، همکاری، بخشش، احسان، اع
کمک خواستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی استن، کمک طلبیدن، یاریجُستن (خواستن، طلبیدن)، نجات خواستن
کمک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک کردن، یاری کردن، دست کمکدراز کردن، همکاری کردن راه آمدن وام دادن آب به آسیاب کسی ریختن، کمک دادن، کمک رساندن، یاری دادن، یا
کمککارصحنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نه، تکنیسین، برقکار، گریمور، چهرهپرداز، منشی صحنه، مسئول جلوههای ویژه، متصدی لباس انیماتور دکوراتور، طراح صحنه، صحنه
کمککارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ککار، پشتیبان، کمککننده، مددکار، یاریگر، یار، خدمتگزار یاور، یاریرسان
کمکهای بلاعوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) بلاعوض، اعانه، خیریه، بخشش، احسان، دهش وام قرضالحسنه، اعطایوام یارانه، سوبسید، کمکهایاقتصادی خیرات، صدقه کمکهزینه تحصیلی، بور
کمک خواستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی استن، کمک طلبیدن، یاریجُستن (خواستن، طلبیدن)، نجات خواستن
کمک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک کردن، یاری کردن، دست کمکدراز کردن، همکاری کردن راه آمدن وام دادن آب به آسیاب کسی ریختن، کمک دادن، کمک رساندن، یاری دادن، یا
کمککارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ککار، پشتیبان، کمککننده، مددکار، یاریگر، یار، خدمتگزار یاور، یاریرسان
کمکهای بلاعوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) بلاعوض، اعانه، خیریه، بخشش، احسان، دهش وام قرضالحسنه، اعطایوام یارانه، سوبسید، کمکهایاقتصادی خیرات، صدقه کمکهزینه تحصیلی، بور
کمککنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دستیار، کمککار، آجودان، آسیستان، معاون، امدادگر، معین، مددکار اجتماعی، مشاور همپیمان، اعوان، اعوانوانصار، یاران ویاریگران،