کمک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک کردن، یاری کردن، دست کمکدراز کردن، همکاری کردن راه آمدن وام دادن آب به آسیاب کسی ریختن، کمک دادن، کمک رساندن، یاری دادن، یا
کارکنانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کادر، پرسنل، خدمه، نیروی انسانی، منابع (سرمایه) انسانی، کارمندان، همکاران شریک، همکار
چهارگانگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد م] چهارگانگی، چهارتایی چهار، چهارم، چهارمین ربع، فصل، یکچهارم چهارضلعی، چهارگوشه، مربع، مستطیل، مربعمستطیل، لوزی، ذوزنقه، متوازیالاضلاع تربیع چهار
چارچوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد قاب، چوببست، داربست، اسکلت، ستون فقرات مهره، استخوان، دنده، غضروف قالب، بدنه، شاسی، پایه▲ کادر قاب عکس، قاب عینک