کُندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کُندی، بیدندانی، نابُرایی، ناگزندگی پهنا، قسمت پهن انحنا چیز کُند، تهِ مداد، زاویۀ باز، زاویۀ منفرجه، منحنی واماندگی، درماندگی درنگ، تأخیر
بلندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد لندی، ارتفاع، طول عمودی، تراز، درازا، طول قد، قامت، بالا، قدوبالا، قدوقواره، قدوقامت، اندام کشیده، اندام ◄ بدن انسان بالا، رو، سطح رویین فراز، علو ه
بلندی صدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] بلندی صدا، رسایی، بلندی صدای بلند: رعد، صدای انفجار، سوت، آژیر، آلارم، زنگ، ناقوس، بام، غرش، ویژ بلندگو▼ جیغ، فریاد، بانگ، داد، پرخاش، نهیب، ه
کُندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کُندی، بیدندانی، نابُرایی، ناگزندگی پهنا، قسمت پهن انحنا چیز کُند، تهِ مداد، زاویۀ باز، زاویۀ منفرجه، منحنی واماندگی، درماندگی درنگ، تأخیر
آهستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ستگی، کُندی، آرامی، ملایمت، وقار، متانت، حرکت تدریجی (خزنده) مکث، درنگ تناوب، تأخیر، توقف تعلل، شُلی، بیحالی، خوابآلودگی لاکپشت، حلزون، خزنده
بیروحیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بیروحی، کُندی، افسردگی، کسلکنندگی، ملالت فقدان خلاقیت، بدون الهام، بیمزگی ابتذال، پیشپاافتادگی، سطحی بودن فقدان بذلهگویی، ترشرویی، ملالت
مورد آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ورد آزمایش، نامزد، داوطلب، کاندید، متقاضی، [ راغب 597]، کنکوری، امتحانی آزموده، امتحانشده، تجربهشده ورزیده، کاردیده، مجرب▼، وارد،
راغبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، داوطلب، نامزد، کاندید، متقاضی، اهل، مایل، موافق (راضی)، مصمم خواهان نامزدشده، مورد آزمایش