مورد آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ورد آزمایش، نامزد، داوطلب، کاندید، متقاضی، [ راغب 597]، کنکوری، امتحانی آزموده، امتحانشده، تجربهشده ورزیده، کاردیده، مجرب▼، وارد،
راغبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، داوطلب، نامزد، کاندید، متقاضی، اهل، مایل، موافق (راضی)، مصمم خواهان نامزدشده، مورد آزمایش
انتخابشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام برگزیده، ممتاز، عالی، اخص، ویژه، اختصاصی، مرجح، دستچین، منتخب لُب موردنظر، کاندید، نامزد، عقدشده، رزروشده، تعیینشده، مورد آزمایش منصوب،
پیشگیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ری، بهداشت، قرنطینه، ضدعفونی حشرهکش ایمنی، ایمنسازی، واکسناسیون، واکسیناسیون، آبلهکوبی، مایهکوبی مقاومت، ایمنی، مصونیت، سیستم ایمنی بدن،
خواهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص اهان، شاکی، عرضحالدهنده، مدعی، عارض، متظلم، طرفِ دعوی اربابرجوع آگهیدهنده، مشتری، شرکتکنندهدرمناقصه خواستگار، نامزد گروه فشار، م