کاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اری، کارآ، عامل، بُرّا، قدرتمند، توانا خودکار عِلّی چندمنظوره، همهکاره، کارآمد، سودمند، مفید خدمتکار، کمککار، یاور
عاملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ت] عامل، فاعل عملی، کاربردی کارآ، مؤثر فعال، مشغول کار حرکت دهنده، اثرگذارنده، کننده، پرتوافکن، انجامدهنده، فرماندهنده متوجه، رویکننده -آور ، -ان
کاملاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، تماماً، بهکلی، کلاً، یکسر، یکسره، سربهسر، دریکنوبت، تماموکمال، تاماً، مطلقاً (مطلقا) پاک، سیر، بیکموکاست، بیکموزیاد سراسر، سرتاسر، یکبند