کلافه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم فه کردن، گیج کردن پیچیده کردن، وارونه جلوه دادن، وارونه کردن حواس را پرت کردن دیوانه کردن عصبانی کردن کلافهشدن
کلاس(واحد درسی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط د درسی)، پایه، ترم، دوره، واحد، ماده، مادۀ امتحانی مواد درسی:مکالمه، زبان، ریاضیات، فیزیک، شیمی، کارگاه، آزمایشگاه، درس سمینار، کنفرانس
کلاس (اتاق)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط (اتاق)، کلاس درس، آزمایشگاه، آزمایشگاه زبان حیاط، کلاسورزش نیمکت، تختهسیاه، تابلو، وایتبُرد
فریب دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ن، فریفتن، گول زدن، چربزبانی کردن، ازراهبهدر بردن، فاسد کردن، بدآموزی کردن، دامافکندن، دام نهادن، کلاه گذاشتن، کلاه کسیرا برداشتن، کلاهبر
درسختی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) فتادن، خودرا باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، دستپاچه شدن، سراسیمه شدن، آلودۀ کسی(چیزی) بودن(شدن)، امروز را فردا کردن، اسیر یا گرف
کتک زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) بهروی کسی بلندکردن، له کردن، محکم زدن، کوبیدن، شاخ زدن، کله زدن، باسر زدن، ضربه زدن، لگدزدن، زور بهکار بردن
زحمت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی احم شدن، گرفتارکردن، دچار کردن، دردسر دادن، آشفتن، کلافه کردن، مصدع شدن، آویزان کسی بودن(شدن)، بارِ دوش کسی بودن، سربار دیگری بودن، تحمیل شد
زشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ی، کراهت، کراهت منظر، بدنمایی، زمختی، زنندگی، شناعت، زشتی کلام کژی، عیب، نقص