کلاهبرداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ری، تقلب، حیلهگری، تزویر، تدلیس، کلاه، غش اختلاس، دزدی تقلب مالیاتی، حسابسازی، فرارازمالیات، پولشویی تطمیع، ارتشا تمسخر کلاهبردار، متقلب، د
کلاهبرداریکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یکردن، گول زدن، گوش بریدن، پول کسیرا خوردن(بالاکشیدن)، پس ندادن، تصرف کردن، دستبرد زدن، فریب دادن
حملهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ننده، مهاجم، تکاور، کوماندو، کلاهسبزها تروریست، چریک، پارتیزان، میلیشیا ضارب ◄ مجازات، اذیتکن مدافع، شخص مدافع غارتگری
جامۀ ویژهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ژه، لباس روحانیون، لباسنظامی، لباس محلی، لباس ملی، پوشاک نیمتنه، کلاهنمدی
زیرکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کی، چارهگری، دانایی، استادی، زرنگی، مهارت، دانش، تخیل حیلهگری، مکاری، کلاهبرداری، دودوزهبازی حیله، مکر، کید، فریب
شهربانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یس، نیرویانتظامی، آگاهی، کمیته، ژاندارمری، پلیس راهنمایی و رانندگی، پلیس ضدشورش، گارد، کلاهسبزها پاسبان، سرکار، آژان، آجان، ژاندارم، عسس پلیس ج