کلاهبرداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ری، تقلب، حیلهگری، تزویر، تدلیس، کلاه، غش اختلاس، دزدی تقلب مالیاتی، حسابسازی، فرارازمالیات، پولشویی تطمیع، ارتشا تمسخر کلاهبردار، متقلب، د
کلاهبرداریکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یکردن، گول زدن، گوش بریدن، پول کسیرا خوردن(بالاکشیدن)، پس ندادن، تصرف کردن، دستبرد زدن، فریب دادن
کلاهبرداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ری، تقلب، حیلهگری، تزویر، تدلیس، کلاه، غش اختلاس، دزدی تقلب مالیاتی، حسابسازی، فرارازمالیات، پولشویی تطمیع، ارتشا تمسخر کلاهبردار، متقلب، د
دُزد789فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ُزد، دستکج، طرار، دلهدزد، متقلب، نادرست بچاپ، کلاهبردار، سوءاستفادهچی راهزن، [دُزد (باهویت دستوری اسمی) ◄ 789] دزدانه، بهناروا
غاصبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غاصب، دیکتاتور، متقلب، متجاوز، متعدی، متصرف، کلاهبردار استثمارگر، بهرهکش، زالو، زالوصفت، خونخوار، بیرحم مستبد، ظالم