مقعرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل مقعر، کاو، گود، فرورفته، تورفته غر توخالی، پوک، پوچ، میانتهی متخلخل، اسفنجی، سوراخدار غارمانند، مثلچاه ویل فاصلهدار
آینهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، آینۀ کوژ، محدب، کاو، مقعر، شلجمی، تخت (مسطح)، کروی آینۀ قدی، جیبی، آینۀ تمامنما، آینۀ کنسول صیقل جیوه ◄ عنصر شیشه، محیط شفاف بازتابش، انعکاس
موادجلوگیریکننده ازفسادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یکننده ازفساد، نمک، یخ، گوگرد، کافور، آفتاب، نورماوراءبنفش، ترشی، ادویه ظرف جلوگیری کننده ازفساد: یخچال، فریزر، قوطیکنسرو، یخدان، کلمن مواد
تقعرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل عر، کاوی، گودی، تورفتگی، فرورفتگی، غرشدگی، انحنا خالی بودن ◄ خلاء جای پا، یادگار حکاکی، کندهکاری دندانه آینۀ مقعر کاو بودن، مقعر بودن
درختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دار، گلبن، بوته، نهال، شاخه نورسته، جوانه، اصله نخل، خلنگ، بته، خاربن، پیچک، تاک، مو چنار، بید، بیدبُن، بید مشک، بید مجنون، سپیدار، تبریزی، افرا