کش آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] کش آمدن، دراز شدن، کشیده شدن مثل فنر عمل کردن، جهیدن، پریدن، جَستن، ازجا پریدن، بالا جستن، پس جستن برگشتن کوک کردن
انبساطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد انبساط، تورم، بسط، بزرگ شدناندازه امتداد گسترش، توسعه، بهبود تورم، التهاب، باد داشتن، باد آوردن بسط، ازدیاد، افزایش آگراندیسمان تقویت، فزونسازی، تش
سلولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام انه، قفس، زندان، اتاقک، اتاقک دیدهبانی پیله کشو کنج، گوشه طبقه، لایه اتاق▼، حجره، داخل مسجد سلول زنده، تخم، تخمک، اجزای سلول زنده:مژک، اندامک د
جعبهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ی، مکعب، بسته، کارتن، صندوق، کپسول، جعبۀ کوچک▼ گاوصندوق، قلک، خزانه اتاقک، خانۀ کوچک چمدان، کیف▼ تابوت، کفن کشو، جامیزی، بایگانی صندوق عقب اتومب
کش آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] کش آمدن، دراز شدن، کشیده شدن مثل فنر عمل کردن، جهیدن، پریدن، جَستن، ازجا پریدن، بالا جستن، پس جستن برگشتن کوک کردن