کش آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] کش آمدن، دراز شدن، کشیده شدن مثل فنر عمل کردن، جهیدن، پریدن، جَستن، ازجا پریدن، بالا جستن، پس جستن برگشتن کوک کردن
وامگرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وامگرفتن، قرض کردن، ایجاد تعهد کردن، قرض گرفتن، عاریه گرفتن اقتباس کردن، کش رفتن، نسخهبرداری کردن رهن گذاشتن، گروگذاشتن، ضمانت سپردن اعتبار
انبساطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد انبساط، تورم، بسط، بزرگ شدناندازه امتداد گسترش، توسعه، بهبود تورم، التهاب، باد داشتن، باد آوردن بسط، ازدیاد، افزایش آگراندیسمان تقویت، فزونسازی، تش
تابع بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ل] تابع بودن، تبعۀ کشوری بودن مطیع بودن، افسار کسی بهدست دیگری بودن لبیک گفتن، اطاعت کردن اتکا کردن کهتر بودن
دادگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دیوان عالیتمیز، دیوان عالی کشور، دیوان عالی کیفر، دادگاه نظامی، دادگاه صحرایی، دادگاهانقلاب، دادگاه شهرستان، محکمه بدایت، دادگاه پژوهشی، محکمۀ ا
سرزمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام خطه، مُلک، کشور، ارض، قلمرو، دیار، سامان، وطن، میهن، موطن، مرزوبوم کشور، متصرفات، مملکت ◄ سازمان سیاسی وادی، بیغوله باخترزمین، مشرقزمین، مغربز