کش آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] کش آمدن، دراز شدن، کشیده شدن مثل فنر عمل کردن، جهیدن، پریدن، جَستن، ازجا پریدن، بالا جستن، پس جستن برگشتن کوک کردن
طولانی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کردن، دراز کردن، کشیدن، طولانیتر کردن، ممتد کردن، کش دادن تمدید کردن
وامگرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وامگرفتن، قرض کردن، ایجاد تعهد کردن، قرض گرفتن، عاریه گرفتن اقتباس کردن، کش رفتن، نسخهبرداری کردن رهن گذاشتن، گروگذاشتن، ضمانت سپردن اعتبار
مقدم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بودن، اول رسیدن، پیشیگرفتن، پیشی جستن، تقدم جستن، سبقتگرفتن، پیش فتادن، پیش افتادن، جلوتررفتن مقدم بودن، اول صف بودن، پیشتاز بودن، کشفکردن، پیشدستی
کش آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] کش آمدن، دراز شدن، کشیده شدن مثل فنر عمل کردن، جهیدن، پریدن، جَستن، ازجا پریدن، بالا جستن، پس جستن برگشتن کوک کردن