کشففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، اکتشاف، کندوکاو، استخراج، یافت، پردهبرداری، آشکارسازی، رونمایی تجسس، کاوش، تحقیق، پژوهش، تفحص، اکتشاف، جستجو برداشت غریزۀ کارآگاهی، پیگی
کشف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال کردن، یافتن، پیدا کردن، دسترسی یافتن، رسیدن، برخوردن، برخورد کردن، تجربه کردن متوجه شدن، دستگیرش شدن، پی بردن▼ روشن کردن، درآوردن، ظاهر کر
بو کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی بو کردن، بو کشیدن، بوییدن، نفسکشیدن کشف کردن بو دادن، اسپند دود کردن، دود دادن
تشخیص دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خیص دادن ، استنباط کردن، بصیر بودن، دانستن، کشف کردن، پیبردن
پیدا بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، معلوم بودن، مرئیبودن، باریدن، برآمدن، نشان دادن، مشخص بودن، تمیز دادهشدن، توجه را جلبکردن، بهنظر آمدن، رو آمدن، تجلی پیداکردن، ظاهر شدن پید
ظاهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی اهر، نمود، جلوه، صورتظاهر، پدیده، عارضه ظاهر بیرونی، برونه، بدنه، بیرون ظواهر، ظاهرقضیه، صورت، اثر، امپرسیون، ادراک مثل، مثال، وجه، شکل ظهور، وق
تظاهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی طلوع، ظهور، تکون، پیدایش، تجلی، ابراز وجود، هنرنمایی، انکشاف، تبرّز وانمود، ظاهرسازی، تصنع، خودآرایی، خودنمایی، ریا، فریب، دورویی الهام، مکاشفه،