کشتارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خونریزی، سلاخی، نسلکشی، نژادکشی ویرانی، تخریب، جنگ، عامل مرگومیر ذبح ◄کشتن▲
کششفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کشش، کشیدن، جذب، القا جلب، جاذبه چیز کشنده، لکوموتیو، اسب تریلر، یدککش، موتور دیفرانسیل جلو، اسبدرشکه، مغناطیس چیز کشیدهشده:قطار، تریلر، کفی، یدک،
کش آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] کش آمدن، دراز شدن، کشیده شدن مثل فنر عمل کردن، جهیدن، پریدن، جَستن، ازجا پریدن، بالا جستن، پس جستن برگشتن کوک کردن
کاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، کِشتن، کشت کردن، زراعت کردن، نشاندن، [کار گذاشتن 303]، شخم زدن، برداشت کردن، برداشتن باغبانی کردن، گلکاری کردن باد دادنِ خرمن(گندم ،...)، آیش
کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ی، کشتی آزاد، کشتیفرنگی کاراته، جودو، کانگ فو، ورزشهایرزمی ورزشهای مرتبط، ورزش، ورزش باستانی
فنون کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ون کُشتی فن، داو، کار، بند، مایه، بدل سرشاخ، بارانداز، فتیله پیچ، کُنده، پل، سرانداز، زیر گرفتن، درو، بزکش، سگبند، مخالف، قوچ
کشففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، اکتشاف، کندوکاو، استخراج، یافت، پردهبرداری، آشکارسازی، رونمایی تجسس، کاوش، تحقیق، پژوهش، تفحص، اکتشاف، جستجو برداشت غریزۀ کارآگاهی، پیگی
ورزشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، کُشتی، ورزش زورخانهای، آببازی، آبتنی، مهارت بدنی، مهارت پهلوانی، پرش، کُشتی قهرمانی، المپیک، جام جهانی، مسابقه، مبارزه ورزش، نرمش، کشش،