کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ی، کشتی آزاد، کشتیفرنگی کاراته، جودو، کانگ فو، ورزشهایرزمی ورزشهای مرتبط، ورزش، ورزش باستانی
کشتی جنگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ناو جنگی، رزمناو، ناوشکن، ناوچه، قایق توپدار، ناو هواپیمابر، مینجمعکن، اژدرانداز، اژدرافکن
صفات کشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ت کشتی، اقیانوسپیما، نفتکش، رورو، بادبانی، بخار، یدککش، چهلهزارتنی
فنون کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ون کُشتی فن، داو، کار، بند، مایه، بدل سرشاخ، بارانداز، فتیله پیچ، کُنده، پل، سرانداز، زیر گرفتن، درو، بزکش، سگبند، مخالف، قوچ
بهآب انداختن کشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت عل] بهآب انداختن کشتی بادبان برافراشتن، سفر کردن ملاح شدن، بهدریا رفتن رهیابی کردن پارو زدن
کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ی، کشتی آزاد، کشتیفرنگی کاراته، جودو، کانگ فو، ورزشهایرزمی ورزشهای مرتبط، ورزش، ورزش باستانی
صفات کشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ت کشتی، اقیانوسپیما، نفتکش، رورو، بادبانی، بخار، یدککش، چهلهزارتنی
فنون کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ون کُشتی فن، داو، کار، بند، مایه، بدل سرشاخ، بارانداز، فتیله پیچ، کُنده، پل، سرانداز، زیر گرفتن، درو، بزکش، سگبند، مخالف، قوچ
بهآب انداختن کشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت عل] بهآب انداختن کشتی بادبان برافراشتن، سفر کردن ملاح شدن، بهدریا رفتن رهیابی کردن پارو زدن
ورزشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، کُشتی، ورزش زورخانهای، آببازی، آبتنی، مهارت بدنی، مهارت پهلوانی، پرش، کُشتی قهرمانی، المپیک، جام جهانی، مسابقه، مبارزه ورزش، نرمش، کشش،