خستهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کننده، کسالتآور، پرزحمت، کسلکننده توانفرسا، طاقت (جان،روان) فرسا
راکدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت د، ساکن، ایستاده، بیجنبش، بیتحرک▼، متوقف، ازحرکت بازمانده، بیحرکت▼ کساد، بیرونق، بیمشتری
ضعف جسمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ناخوشی▼، بیحالی، بیبنیگی، ناتندرستی، سستی، ناتوانی بدنی، حالنداری، کسالت، ابتلا، ناسلامت، ناسلامتی، ناسالمی، علیلی، درد، دردمندی، رنجوری، ح
خسرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سران، فقدان، باخت، ازدست دادن، زیان دیدن، تضییع رکود، کساد بازار، عدم فروش، جنس بهفروشنرفته، بادکرده آش نخورده و دهن سوخته گمگشتن
مربوط بهبازارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی مربوط بهبازار، بازاری، تهیهشدهدربازار، تجاری پررونق، کساد تعادلی