کَر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی َر بودن، نشنیدن، نادیدهگذشتن، غفلت کردن، گوش ندادن، امتناع کردن
ارتشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کر، سپاه، جیش، عسکر، قوا، افواج سازمان ارتش: ستادمشترک، فرماندهی، نیرو، عملیات، دژبان، پشتیبانی، اردنانس، عقیدتی-سیاسی، اطلاعات
گروه نوازندگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نوازندگان، دوئت، تریو، کوارتت تکنوازی، کنسرت ارکستر، گروه کُر، ارکسترسمفونی، ارکستر فیلارمونیک، ارکستر مجلسی، باند
بیحسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی بیتوجه، بیهوش، مَنگ، گیج، لمس، لَخت، فلج، مدهوش، کَر، کور، بیحرکت هیپنوتیزشده، خوابآلود تنبل، خونسرد کودن منفعل، بیحال، بیاراده، مفعول ساکن
دراماتورژیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اتورژی، ساختاردراماتیک، فرم تئاتری پرده، صحنه، پردۀ اول، آنتراکت شب اول ورود بهصحنه، خروج دیالوگ، مونولوگ کُر، همسرای
بازیگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه یشه، بازیکن، آکتور، ستاره، ستارۀ سینما، آرتیست، آدم، بدلکار، بدل، ایفاگر کمدین گروه کر گروه تئاتری، تروپ، دسته گوینده