تحدیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ید، محدود کردن، منع، جلوگیری، نهی، قدغن، ممنوعیت، ممانعت افراز، کران بندی، محدودکردن، محصور کردن، احاطه مضایقه، تضییق، قیدوبند، انحصار،
کنارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کناره، لبه، بَغَل، کنار دَم، لَب، جَنب، نَبش، حومه، ساحل، کرانه، اکناف حاشیه، مرز، سرحد، ثغور، جبهه، جناح، حدّ، انتها پیرامون، هامش، محیط جدار پیاده
آیندهنگر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه آیندهنگر بودن، بهعاقبت کاراندیشیدن، احتیاط کردن، محتاط بودن بااحتیاط جلورفتن، آزمایش کردن
بال ماسکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی که، بال، کارناوال، مجلسرقص، باله، شُو جشن▲، جشنواره، فستیوال، روز مخصوص، مراسم، نمایش باشکوه
صففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، جماعترونده، رژه، ستون مشایعت کنندگان، جماعت مشایعین کوچ کارناوال، نمایش باشکوه، جشن، روز مخصوص کاروان، قافله، ملتزمینرکاب، قطار، ستون یک، زنجیره،