کاهشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کاهش، نقصان، تنزل، کمشدن، پسرفت ترتیب نزولی، سری اُفت، فساد، غوطه، سقوط کاهش ارزش، استهلاک، فرسایش، افول، زوال ضعف، فقر رقم کاهنده اتلاف تحدید جریمه
کاهش یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت افتن، کم شدن، اُفت داشتن، اُفت کردن، کاسته شدن، ناقص شدن، پستی گرفتن، پس رفتن، تنزل کردن، کوچک شدن، زوال یافتن پایین آمدن پخش بودن
خمیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی یز خمیری، ضماد، مرهم، کِرم، بتونه، پوره، گوشتچرخکرده، عصاره، فالوده، مایع غلیظ، ملاط گچ یا سیمان کته خمیری بودن، قوام، غلظت، انعطاف، نرمی لج
غذایاصلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت چلوکباب، آبگوشت، دیزی، بزباش، چلوخورش، پلوخورش، خورش، خورشت، قلیه بریانی، غرمه (قرمه) کباب، کباب برگ، کوبیده، ممتاز، سلطانی، بلغاری، بختیاری، قفقازی
کاهشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کاهش، نقصان، تنزل، کمشدن، پسرفت ترتیب نزولی، سری اُفت، فساد، غوطه، سقوط کاهش ارزش، استهلاک، فرسایش، افول، زوال ضعف، فقر رقم کاهنده اتلاف تحدید جریمه
پایین آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ایین آوردن، کاهش دادن، فرود آوردن، باعث اُفت شدن، شیررا بستن، بستن پایین نگهداشتن، سرکوب کردن، تحتانقیاد درآوردن، فرونشاندن غرقکردن ◄ غرق شدن لِهکر
تنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کند، کاهل، انگلی، آفتابنشین، بخوروبخواب، عافیتطلب، تنپرست، غافل تنپرور، رفاهطلب، طفیلی ◄شخص بیاهمیت، شخص تنبل▲ آبخُسب