تنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کند، کاهل، انگلی، آفتابنشین، بخوروبخواب، عافیتطلب، تنپرست، غافل تنپرور، رفاهطلب، طفیلی ◄شخص بیاهمیت، شخص تنبل▲ آبخُسب
مصالح ساختمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نی، آجر، خشت، خشت خام، سنگ، موزاییک، بلوک، بلوک سیمانی، تیرچه بلوک، کاشی، سرامیک سفالگری ملاط، آهک، ساروج، آژند، سنگ، سیمان، بتون، بتونآرمه