کامیاب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بودن، ازنعمات برخورداربودن، پررونق بودن، سعادت (دولت، ...) داشتن شکوفا شدن، بالیدن، رشد کردن، کامیاب شدن، توفیق یافتن، بهرهمند شدن
کمیابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، تنگی، نایابی، فقدان، قلت قحطی، خشکسالی، نابارآوری احتیاج، نیاز
کامیاب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بودن، ازنعمات برخورداربودن، پررونق بودن، سعادت (دولت، ...) داشتن شکوفا شدن، بالیدن، رشد کردن، کامیاب شدن، توفیق یافتن، بهرهمند شدن
موفقیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل کامیابی، پیروزی▼، ظفرمندی، بُرد، وصل، وصال، حصول، دستیابی، کامروایی، خوشنامی، خوشبختی استیلا، براندازی، برتری، پیشروی ایفای تعهدات، ادای وظایف
خوشبختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل سعادت، نیکانجامی، بهروزی، کامیابی، تنعم، کامروایی، دولت، رفاه، نازونعمت، برخورداری، ثروت و سلامت، موفقیت، ثروت رونق، رواج، بازارگرم، فروش، فرا
نجاتیافتنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] نجاتیافتنی، رهاییدنی، رَستنی نجاتیافته، رستگار، بهشتی، مفلح، آزاد، وارسته، رهایییافته فاتح، کامیاب، موفق مرخص، خلاص