کار گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کاشتن، پیوندزدن، جای دادن، نشاندن، جایگیر کردن، قرار دادن، مستقر کردن، نهادن، گذاشتن سوراخ کردن
کار غیرممکن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال یرممکن کردن، بیهوده زحمت کشیدن، وقت تلف کردن، آب درهاون کوبیدن
کار داوطلبانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام انه، عضویت افتخاری، ایثار، کار رایگان، فیسبیلالله، صلواتی، هدیه، بسیج، پیشاهنگی خدمات رایگان فرایض، فریضه
کار(فعالیت تولیدی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه فعالیت تولیدی)، کار، تولید، سرمایۀ جاودانی کار یدی، عملگی کار خانه، خانهداری کار اجباری، بردگی، اجبار، اعمال شاقه، مجازات قطعهکاری، سفار
کار[یدی] کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کردن، کار کردن، رنج بردن، بیل زدن، آفتاب خوردن، اضافه کار کردن، شغل داشتن، شاغل بودن، اشتغال داشتن رانندگی کردن
وقت تلف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت خودرا تلف کردن، بیهوده تلاش کردن، آب درهاون کوبیدن، زحمت بیخودی کشیدن، تلاش مذبوحانه کردن، ضایعشدن، زحمت بیخودی کشیدن، کار بیهوده و بینتی
کاستىفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ى، نارسایی▼، تمام راهرا نرفتن، کم رفتن، کم آوردن، کاهش، ناتمام گذاشتن، ناتمامی، حرکت نیمهتمام ایراد، اشکال، نقطهضعف، نقص نداری، اضطرار خواسته، تق
موفق نشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل وفق نشدن، عاجز شدن، ردّ شدن، ازآخر اوّل بودن (شدن)، افتادن، بهنتیجهنرسیدن بد آوردن، گاف کردن نقش برآب زدن، کار بیهوده کردن، وقت تلفکردن، غرق ش
عدم تکمیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل م تکمیل، عدم خاتمه، تکلف، بینتیجگی، بیهودگی، عدم موفقیت، شکست عدمتحقق عدم انجام (اجرا)، عدم پیگیری، کوتاهی، قصور، اهمال، غفلت ناتوانیدر ایفای
غیرواقعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود مجاز، پوچ، عبث، باطل، عاریتی، بیقاعده، بیجا، بیاساس، بیپایه، بیپا، بیجهت، غیرحقیقی، اشتباهی پوشالی، واهی، خیالی غیرملموس، بیهوده نرسیده، کال، ن