کاردانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی باتدبیر، مدبّر، سیاستمدار، سازمانده، طراح، سیاسی توطئهگر، دسیسهچین، دسیسهباز، سیاستباز، حسابگر، منفعتجو، زیرک مصلحتاندیش، مصلحتبین آدم
رفتارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کردار، سلوک، منش، اخلاق، روش، مسلک، مشی، هنجار، شیوۀ عمل، راهوروش، عمل پُز، ظاهر منظر، منظره لحن، ندا حرکت، حرکات بدن، زبان ایما و اشاره،
عملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ، حرکت، کار، بازی، کردار، رفتار، اقدامات، امر، عملکرد، فعل▼، گام، برنامه قاعده، رویه، روش، شیوه، اسلوب، طریقه ◄ رفتار، تدبیر، سَبْک مکانیس
میدان جنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) زم، آوردگاه، نبردگاه، تئاتر، کارزار، خط مقدم، خط تماس، جبهه، جناح، منطقه، منطقۀ جنگی، محلعملیات، صحنۀ جنگ، صحنۀ نبرد، گیرودار،
عنوان دانشگاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی شگاهی، دکتر، کارشناس ارشد، فوق لیسانس، کارشناس، لیسانس، کاردان، فوق دیپلم
دورۀ تحصیلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط حصیلی، ترم، درس، کلاس، مشق رشتۀ تحصیلی، رشتۀ اصلی، درسهای تخصصی، مهاد، کهاد، ماده، مواد امتحانی برنامۀدرسی، سیلابس مراحل تحصیلی: آمادگی، ابتد