رتبۀ لشگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) گماشته، سرباز، سرجوخه، گروهبان، استوار، ستوان، سروان، سرگرد، سرهنگ، سرهنگ، سرهنگ، سرتیپ، سپهبد، سردار، سرلشکر، ارتشبد، امیر، اف
افسر نیروی زمینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام زمینی، سرلشگر، سپهبد، سرهنگ، سرتیپ، سرگرد، سروان، استوار، گروهبان، رتبۀ لشگری وزیر جنگ، فرمانده، افسر، سالار سردار ژنرال، کاپیتان افسر
عامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم عمومی، همگانی، همهجایی، شایع، فراگیر، اعم، عامه، مشترک، گروهی ژنریک، نوعی، کلی رایج، متداول، مرسوم غیردقیق، نامیزان اجمالی، بیربط عادی، متوسط، عامی