رتبۀ لشگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) گماشته، سرباز، سرجوخه، گروهبان، استوار، ستوان، سروان، سرگرد، سرهنگ، سرهنگ، سرهنگ، سرتیپ، سپهبد، سردار، سرلشکر، ارتشبد، امیر، اف
افسر نیروی زمینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام زمینی، سرلشگر، سپهبد، سرهنگ، سرتیپ، سرگرد، سروان، استوار، گروهبان، رتبۀ لشگری وزیر جنگ، فرمانده، افسر، سالار سردار ژنرال، کاپیتان افسر
الکتریسیتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت سیته، برق، کهربا، رعد وبرق، نیرو صاعقه، برق، آسمانقرمبه، آذرخش، شعاع نورانی الکتریسیتۀجاری، برق مثبت، برق منفی، برق سهفاز، ارت، آند، کاتد، مثبتوم
چیز مرطوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی چیز آبکی، شبنم، ژاله، چکه، قطره، تف، بزاق، آغار گریه ◄شیون
آبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ب، ماء، آب آشامیدنی، آب معدنی، آب نمک، محلول آب آشدوزو جریان آب، سیل، باران، چشمه، قنات، آبشار اَشکال آب، یخ، برف دریا، اقیانوس، دریاچه، رودخ