عمقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عمق، ژرفا، گودی، تقعر قعر، کَف، سطح زیرین ◄ پایینی چاله، چاه، چاه عمیق، چاه ویل، غار دره اعماق، پرتگاه، ورطه گوشته، زمینشناسی قعر جهنم، جهنم غواصی
[فعل] عمیق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عمیق بودن، عمق داشتن، ژرفبودن، تَه نداشتن، گود بودن، دهان باز کردن بهعمق بردن، پایین آوردن
کمیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یت، مقدار، اندازه، قدر، مبلغ، جمع کل، جمع تام، کل اندازه، سنجش، اندازهگیری، اوزان، مترولوژی بُعد، ابعاد، طول ضخامت، کلفتی، عرض ارتفاع، بلندی ژرفا،
درجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، مقدار نسبی، اهمیت، قسمت، سهم، نسبت، عیار، کسر، نسبیت مقایسه جیره، کوپن، برش، تکه، سهم جزء بسامد، شدت، فرکانس، حجم، مقدار، کمیت سطح، ارتفاع، بلندی