مرتبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ب، منظم، سامان یافته، آراسته، چیده شده، بهترتیب، بهسامان، مزین بهصورت جدول، فهرستشده ساختاریافته، متدیکال، سازمانی، سازمان یافته طبقهبندی شده، رد
مستقرشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام تقرشده، مأمورشده، اقامتگزیده، مقیم، متحصن، سکنایافته، مستقر کاشته، چیده(شده)، گذاشته(شده)، جاداده(شده) مترتب
گرفتهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تصرفشده▼)، برداشتهشده، اخذشده، گرفتهشده، ستانده، مأخوذ، مکتسَب، کسبشده، اکتسابی، دریافتی چیده(شده)، دستچین، انتخابشده سلبشده، مسلوب، م
روکش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ل] روکش کردن، ورقه کشیدن روی هم چیدن، پهن کردن، نهادن، گذاشتن انداختن، فرش کردن