مزه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زه کردن، چشیدن، مزمزه کردن، پسندیدن، لیسیدن، لب زدن خوشمزه کردن، اشتهاآور کردن خوشمزه بودن
قابلانطباقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم طباق، قابل تطبیق، قابلجرح وتعدیل، مناسب، میزانکردنی، چکشخوار، منعطف، نرم، پذیرا، هماهنگ، جور، سازگار منطبق، رعایتکننده مقلد، راشد
آهسته رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هسته رفتن، کند رفتن، خرامیدن، خزیدن، پیاده رفتن، قدم زدن آهسته آمدن، چکهکردن، چکیدن شناور بودن متناوب بودن
تراوش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کردن، نشت کردن، چکه کردن، چکیدن عرق ریختن، ترشح کردن آب پس دادن، آب دادن، بیرون کردن، بیرونفرستادن سوراخ بودن نفوذ کردن