چونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یرا، چه، چونکه، برای اینکه، بهدلیل اینکه، چه آنکه، بهآن سببکه، بهعلت آنکه، ازآنجاییکه، ازآن جا[که] بهدلیل، بهسببِ، بهمناسبتِ، بهعلتِ ازبهرِ
چوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خته، هیزم، الوار، تیر گردو، ملچ، آبنوس، آلِش، ماهون، انواع چوب ◄ درخت▼
جعبۀ کوچکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام چک، کارتن، قوطی، حلبی، کپسول، پوکه نمکدان، سرمهدان، انفیهدان جعبه کبریت پاکت (سیگار)، بسته، جعبۀ مقوایی، جعبۀ پلاستیکی کاردکس کپسول گاز یخدان،
ارزان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ان کردن، توی سَر مال زدن دور ریختن، بهمال خود آتش زدن، آب کردن، چوب حراج زدن، فروختن
چانه زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، وارد معامله شدن، مذاکره کردن، چک وچانه زدن، آریونه کردن، توی سر مال زدن، بازارگرمی کردن
اسکناسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی هزاری، اسکن، ارز، چک، چک بانکی، چک مسافرتی، تراولچک، تراولرچک، سپهچک، ایرانچک کارت اعتباری، کارت عابربانک پول کاغذی، چک، سفته، برات، اورا
قول دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ل دادن، وعده دادن، لبیکگفتن، عهد کردن، سوگند خوردن، عرضهکردن، اظهار کردن عهد بستن، امضا دادن، چک سفیدامضا دادن، بالش نرم زیر سر کسی